1- آيا اقتصاد دولتي و گسترش بدنه دولت به نفع مردم چين است يا خير ؟
2- عنصر ناكار آمدي در بدنه دولت را چه بايد كرد ؟
3- تورم نيروي انساني در ساختار اقتصادي دولت به كجا خواهد انجاميد ؟
4- چرا بهره‌وري در اقتصاد چين پائين است ؟
5- چگونه بايد فناوري سنتي و فرسوده چين را با تكنولوژي و مديريت روز آمد اصلاح كرد؟
6- مديريت، سرمايه، اطلاعات و توانايي‌هاي چيني‌هاي ماوراء بحار و ساير ملت‌ها را چگونه مي‌توان به پكن متصل نمود؟


ماجرا از دهه 80 و با قدرت گيري بيشتر جناح عملگرا و اصلاح طلب خسته از انقلاب فرهنگي ( 76-66 ) وارد مدار جديدي شد و تفكر عمل گرايانه بجاي تفكر ايدئولوژيك و جهان ستيز، گفتمان غالب جامعه گرديد.
در اين مرحله ، شعارهاو گفتمان دوران دگرديسي تبديل سياستهاي آرماني به سياستهاي ملي بود و تغييرات ساختاري و جوهري آغاز شد.
اين شعارها عبارت بودند از :


1- ساختن چين بزرگ ، مرفه و پيشرو وظيفه‌اي همگاني است.
2- رفاه عمومي و توسعه صلح وظيفه حزب و دولتمردان است.
3- همه قشرهاي اجتماعي با رهبريت حزب بايد در سياست‌ درهاي باز و توسعه اقتصادي مشاركت نمايند.
4- دوستي با همه كشورها و حل و فصل مسايل با همسايگان سرلوحه حركت سياستمداران خواهد بود.
5- عقلانيت جمعي و استفاده از همه توانها در تصميم سازي براي همگاني كردن فرهنگ توسعه ضروري است.
6- توليد انبوه با حداقل هزينه ، قيمت ارزان و تصرف بازارهاي گوناگون هدف بخش‌هاي توليدي و تجاري خواهد بود.


سياست خارجي چين
در سياست خارجي، جمهوري خلق چين اصول پايداري را در مدار سياست خارجي خود قرار داد و آن را 5 اصل همزيستي مسالمت‌آميز خواند:
1- احترام متقابل به حاكميت و تماميت ارضي كشورها
2- عدم تجاوز
3- عدم مداخله در امور ديگران
4- برابري و نفع متقابل
5- همزيستي مسالمت آميز با ساير كشورها


بر اين اساس، چين بر صلح و ثبات منطقه‌اي و جهاني ، پرهيز از هر گونه تنش با همسايگان و قدرت‌هاي مهم و اصرار بر حل و فصل مسالمت آميز مناقشات و اجتناب از هر گونه رقابت و مسابقه براي تعريف حوزه نفوذ و قدرت روي آورد.
چين در دو دهه گذشته ، با بهره‌گيري مناسب از فضاي « جنگ سرد » و رقابت ابر قدرت‌هاي آن دوران، امكانات بين‌المللي را در اختيار اقتصاد فرسوده خود قرار داد و با استفاده از كاتاليزوري مناسب به نام « چيني‌هاي ماوراء بحار »، استراتژي توسعه اقتصادي و ارتقاء موقعيت بين‌المللي خود را پي گرفت.


در اين راستا، حزب كمونيست با كنار گذاردن آرما نگرايي مبتني بر تفكرات حزبي و سوسياليستي در روابط بين‌المللي، تمركز بر تأمين منافع ملي و پرهيز از مواضع پرهزينه را برگزيد.


اتخاذ اين سياست‌ها حاصل ارزيابي واقعگرايانه از توان و قدرت پكن و اجتناب از سياست‌هاي شتابزده ، سريع الوصول و زود بازده بود.
بنابراين ، روشن است كه برگزيدن سياست‌هاي هدفمند وبرنامه‌ريزي شده در حوزه‌هاي علوم ، فناوري‌، تحقيقات و تجارت ، شرايط رو به رشد و پيشرفت چين را فراهم ساخته است و شايد بتوان گفت برگزاري المپيك 2008 پكن نقطة عطف ديگري در گذار چين از « دوران سنتي » به دوران مدرن و صنعتي نوين خواهد بود .


واقع‌گرايي حزب كمونيست چين ، خطر پذيري و بي‌باكي دنگ شياثونيگ و فشارهاي اقتصادي سه عامل اصلي براي گذار چين از قطعه ( 79-49 ) بود كه به « دوره اول چين » مشهور است و الگوي توسعه چين در آن دوران اتحاد جماهير شوروي بود .


ژانويه 1979 در تاريخ چين نقطه عطفي تاريخ ساز محسوب مي‌شود و سفر دنگ به ايالات متحده و انعقاد قراردادهاي همكاري علمي و فني دو جانبه ، پيوندهاي نويني براي انتقال تجارب علمي جهان به چين فراهم كرد . در اين مرحله صدها هزار چيني در قالب تيم‌هاي آموزشي و كاري و تحصيلي به خارج رفتند و سلسله‌اي از دانشمندان و مديران و مهندسان نو انديش چيني پديدار شد .
از نظر اجرايي ، در فاصله سالهاي 84 تا 95 ميلادي مناطق ويژه اقتصادي و پاركهاي فناوري دنبال گردید و طرح‌هاي ويژه‌اي به اجرا گذارده شد . این اقدامات در قالب مدل توسعه چین شکل گرفت.


مدل و الگوي توسعه چيني عبارت بود از : رشد اقتصادي و رفاه عمومي بر مدار اقتدار سياسي و امنيتي ، همراه با گشايش‌هاي تدریجی اجتماعي ؛ اين الگو جهت دهنده تمامي برنامه‌ها و موتور حركت اقتصاد چين قرار گرفت . در اصل مدل توسعه چين، تركيبي از عقلانيت و نظم عقلايي و سود محور غربي ، همراه با ويژگيهاي بومي چيني است . در اين مسير اصلاحات نهادي و قانوني در بخشهاي مختلف دولتي به شكلي وسيع و همه جانبه صورت گرفت و اين اصلاحات همچنان ادامه دارد .
جمعيت قانع ، كاري ، صبور ، سازمان پذير و اميدوار چين ، بهمراه ساختار سراسري و پرقدرت حزبي ، امنيت اجتماعي و رواني مناسبي براي جذب سرمايه‌هاي خارجي فراهم آورد كه زبان مسالمت‌ آميز در سياست‌خارجي و سياست‌هاي آشتي جويانه منطقه‌اي هم نقش پشتيبان و همكار در اين سياست را ايفاء نمود .


در يك جمع‌بندي كلي مي‌توان گفت كه آنچه امروز چين را به « كارخانه دنيا » تبديل كرده و به توسعه سريع علوم و فناوري و جهاني شدن اين اقتصاد انجاميده است ، شناخت همه جانبه و دقيق تحولات اقتصادي دنيا و بهره‌گيري مناسب و بهنگام از امكانات جهاني و اقتصاد بين‌المللي است .
اين تعامل با همكاري مديريت هوشمند و ساختار يافته حزبي و توانايي‌هاي مديريتي ، ارتباطاتي ، سرمايه‌اي و اطلاعاتي چيني‌هاي ماوراء بحار حاصل شده است .


مديريت كارآمد چين قادر شد با فراهم ساختن زير ساخت‌هاي لازم ، با جذب چيني‌هاي آن سوي آب‌ها ، شركتهاي چند مليتي و صاحبان سرمايه و كارآفرينان پرتجربه را به كناره‌هاي ديوار چين علاقه‌مند سازد .
پس بايد گفت ، توان رقابتي چين امروز متكي بر توانائيهاي بسياري است كه از جمله مي‌توان بر توسعه هدفمند و برنامه‌ريزي شده ، توسعه مراكز تحقيق و توسعه ، همسان سازي قوانين و مقررات با تحولات عرصه توليد و تجارت جهاني ، ديپلماسي اقتصادي فعال و توليد متناسب با نيازهاي مشتري اشاره نمود .
اين الگو توانسته است رشد اقتصادي چين را تضمين نمايد و كشور اژدهاي بيدار را در آستانه « توسعه اقتصادي » و پذيرش نقش‌هاي جديد بين‌المللي قرار دهد .

برگرفته از نظرات دکتر فریدون وردی نژاد