مقدمه
در طول قرن گذشته، گسترش شگرفی در اندازه و کیفیت فعالیت¬های دولت به ویژه در کشورهای صنعتی پدید آمده است. از میان عواملی که پیش از جنگ جهانی دوم به گسترش دولت‌ها کمک کردند می‌توان به ضایعات سنگین بحران اقتصادی بزرگ بر نظامهای اقتصادی، اجتماعی و ظهور مکاتب سوسیالیستی اشاره کرد. پس از پایان جنگ، افزایش اعتماد مردم به دولت‌ها، به افزایش توقعات عمومی جهت پذیرش مسئولیت‌های بیشتر از سوی دولت انجامید. اقتصادهای صنعتی، دولت رفاه را گسترش دادند و بیشتر کشورهای در حال توسعه به راهبردهای توسعه مبتنی بر دولت محوری روی آوردند.
فرجام اینکار، گسترش انداره و اهرم‌های اعمال قدرت دولت در سطح جهانی بود. بررسی روند اندازه دولت در کشورهای مختلف حاکی از آن است که در کشورهای توسعه یافته، سهم دولت از تولید ناخالص ملی روندی فزاینده پیدا کرده است. به عبارت دیگر افزایش نفوذ دولت از لحاظ ماهیت، از نفوذ اقتصادی مداخله گرایانه، به شیوه بنگاه داری در کشورهای در حال توسعه، به نفوذ کیفی و کارآمد بودن نقش دولت در تامین نیازهای مردم، تغییر یافته است